بررسی حس قلمرو در شهرکهای مسکونی |
در حال حاضر توجه به نیازهای اساسی شهروندان در محیطهای شهری و توجه به برطرف نمودن مشکلات و معضلات شهری به منظور کاهش نابهنجاری و افزایش امنیت در محیطهای زیست از جمله مسائلی است که همواره مورد توجه مدیران، برنامه ریزان و طراحان شهری بوده است و همچنین استفاده از راهکارهای جامعهشناسی در مسائل طراحی معماری، همواره جزو مهمترین مسایل به شمار میرود. دیدگاههای تعاملی در مکاتب روانشناسی بر این باورند که انسان با محیط ارتباط برقرار می کند، در آن دخل و تصرف میکند و از آن تأثیر میپذیرد. محققان با تمرکز بر نیازهای فضایی انسان در محیط زندگی، موارد متعددی را مهم دانستهاند که از جمله میتوان به امنیت فضایی، روابط اجتماعی، خوانایی، خلوت، حرمت انسانی و هویت اشاره کرد. بسیاری از این نیازها جز با عرصه بندی محیط زندگی قابل تأمین نیستند. عرصه بندی محیطهای مسکونی، نیازمند سلسله مراتب فضایی، عملکردی، اجتماعی است که با مفهوم قلمرو ارتباط ناگسستنی دارند. کلیه عوامل مربوط به قلمرو و نظارت بر آن در جهت رسیدن به آرامش مطلوب فرد و خانواده بسیار مهم میباشد. حفظ و دفاع از مرز قلمرو خانه و خانواده و شیوه های مداخله و تأثیر پذیری محیط بر رفتار و تعاملات اجتماعی باید به دقت بررسی و کنترل شود تا به سطح مطلوبی از زندگی امن و مطلوب برای انسان میسر شود. از سوی دیگر نیاز انسان به خانه بسیار فراتر از نیاز اولیه به سرپناه است. با تاکید بر دیدگاه های اقتصادی و جمعیتی و کم توجهی به نیازهای دیگر انسان، محیط زندگی از کیفیت لازم برخوردار نیست. با دقت و بررسی قلمرو خانواده در حیطه محله و شهرکهای مسکونی در میابیم که نظارت بر قلمرو خانههای مسکونی توسط اشخاص به افزایش امنیت و میزان کاربری حرایم شخصی خانواده، کمک بسیار زیادی در جهت رسیدن به خلوت مناسب و آرامش روانی افراد میکند. از این رو اهمیت این موضوع چنان است که عدم توجه به قلمروهای شخص، خانواده یا دیگر گروهها، در طراحیهای شهری و معماری سبب آشفتگی در محیط میشود. در این تحقیق با این باور که ارتباط انسان و محیط به عوامل مختلف و متعددی وابسته است، موضوع قلمرو و محصوریت فضا را به منزله یکی از عوامل تأثیرگذار در کیفیت ارتباط انسان و محیط مسکونی، در محله و شهرکهای مسکونی مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.
1-1- مسکن
1-1-2- تعاریف و مفهوم مسکن
مسکن یکی از مسائل حاد کشورهای در حال توسعه است، فقدان منابع کافی، ضعف مدیریت اقتصادی، نداشتن برنامه ریزی جامع مسکن و سایر نارسائیهایی که در زیر ساختهای اقتصادی این کشورها وجود دارد از یکسو و افزایش شتابان جمعیت شهر نشین از سویی دیگر تامین سرپناه در این کشور ها را به شکلی غامض و چند بعدی در آورده است.
مسلماً برای پاسخ به تقاضای فزاینده مسکن نه تنها به زمین، سرمایه، مصالح ساختمانی و نیروی انسانی زیادی نیاز است، بلکه داشتن یک نظام برنامه ریزی به منظور ایجاد هماهنگی بین بخش مسکن و سایر بخشها و بین اجزا به وجود آورنده مسکن (زمین، مصالح ساختمانی و …) با تاسیسات زیر بنایی، تسهیلات عمومی، خدمات اجتماعی، سیستم حمل و نقل و … از طرف دیگر ضرورتی محض است.
مفهوم مسکن علاوه بر مکان فیزیکی، کل محیط مسکونی را نیز در بر می گیرد که شامل کلیه خدمات و تسهیلات ضروری مورد نیاز بزای بهزیستن خانواده و طرحهای اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است. در واقع تعریف و مفهوم عام مسکن یک واحد مسکونی نیست بلکه کل محیط مسکونی را شامل می گردد. به عبارت دیگر مسکن چیزی بیش از یک سر پناه صرفاً فیزیکی است و کلیه خدمات و تسهیلات عمومی لازم برای بهزیستی انسان را شامل میشود. در دومین اجلاس اسکان بشر (1996) که در استانبول برگزار شد مسکن مناسب چنین تعریف شده است: (سر پناه مناسب تنها به معنای وجود یک سقف بالای سر هر شخص نیست، سرپناه مناسب یعنی آستیش مناسب، فضای مناسب، دسترسی فیزیکی و امنیت مناسب، امنیت مالکیت، پایداری و دوام سازه ای، روشنائی، تهویه و سیستم گرمائی مناسب، زیرساختهای اولیه مناسب
در حال حاضر توجه به نیازهای اساسی شهروندان در محیطهای شهری و توجه به برطرف نمودن مشکلات و معضلات شهری به منظور کاهش نابهنجاری و افزایش امنیت در محیطهای زیست از جمله مسائلی است که همواره مورد توجه مدیران، برنامه ریزان و طراحان شهری بوده است و همچنین استفاده از راهکارهای جامعهشناسی در مسائل طراحی معماری، همواره جزو مهمترین مسایل به شمار میرود. دیدگاههای تعاملی در مکاتب روانشناسی بر این باورند که انسان با محیط ارتباط برقرار می کند، در آن دخل و تصرف میکند و از آن تأثیر میپذیرد. محققان با تمرکز بر نیازهای فضایی انسان در محیط زندگی، موارد متعددی را مهم دانستهاند که از جمله میتوان به امنیت فضایی، روابط اجتماعی، خوانایی، خلوت، حرمت انسانی و هویت اشاره کرد. بسیاری از این نیازها جز با عرصه بندی محیط زندگی قابل تأمین نیستند. عرصه بندی محیطهای مسکونی، نیازمند سلسله مراتب فضایی، عملکردی، اجتماعی است که با مفهوم قلمرو ارتباط ناگسستنی دارند. کلیه عوامل مربوط به قلمرو و نظارت بر آن در جهت رسیدن به آرامش مطلوب فرد و خانواده بسیار مهم میباشد. حفظ و دفاع از مرز قلمرو خانه و خانواده و شیوه های مداخله و تأثیر پذیری محیط بر رفتار و تعاملات اجتماعی باید به دقت بررسی و کنترل شود تا به سطح مطلوبی از زندگی امن و مطلوب برای انسان میسر شود. از سوی دیگر نیاز انسان به خانه بسیار فراتر از نیاز اولیه به سرپناه است. با تاکید بر دیدگاه های اقتصادی و جمعیتی و کم توجهی به نیازهای دیگر انسان، محیط زندگی از کیفیت لازم برخوردار نیست. با دقت و بررسی قلمرو خانواده در حیطه محله و شهرکهای مسکونی در میابیم که نظارت بر قلمرو خانههای مسکونی توسط اشخاص به افزایش امنیت و میزان کاربری حرایم شخصی خانواده، کمک بسیار زیادی در جهت رسیدن به خلوت مناسب و آرامش روانی افراد میکند. از این رو اهمیت این موضوع چنان است که عدم توجه به قلمروهای شخص، خانواده یا دیگر گروهها، در طراحیهای شهری و معماری سبب آشفتگی در محیط میشود. در این تحقیق با این باور که ارتباط انسان و محیط به عوامل مختلف و متعددی وابسته است، موضوع قلمرو و محصوریت فضا را به منزله یکی از عوامل تأثیرگذار در کیفیت ارتباط انسان و محیط مسکونی، در محله و شهرکهای مسکونی مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.
1-1- مسکن
1-1-2- تعاریف و مفهوم مسکن
مسکن یکی از مسائل حاد کشورهای در حال توسعه است، فقدان منابع کافی، ضعف مدیریت اقتصادی، نداشتن برنامه ریزی جامع مسکن و سایر نارسائیهایی که در زیر ساختهای اقتصادی این کشورها وجود دارد از یکسو و افزایش شتابان جمعیت شهر نشین از سویی دیگر تامین سرپناه در این کشور ها را به شکلی غامض و چند بعدی در آورده است.
مسلماً برای پاسخ به تقاضای فزاینده مسکن نه تنها به زمین، سرمایه، مصالح ساختمانی و نیروی انسانی زیادی نیاز است، بلکه داشتن یک نظام برنامه ریزی به منظور ایجاد هماهنگی بین بخش مسکن و سایر بخشها و بین اجزا به وجود آورنده مسکن (زمین، مصالح ساختمانی و …) با تاسیسات زیر بنایی، تسهیلات عمومی، خدمات اجتماعی، سیستم حمل و نقل و … از طرف دیگر ضرورتی محض است.
مفهوم مسکن علاوه بر مکان فیزیکی، کل محیط مسکونی را نیز در بر می گیرد که شامل کلیه خدمات و تسهیلات ضروری مورد نیاز بزای بهزیستن خانواده و طرحهای اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است. در واقع تعریف و مفهوم عام مسکن یک واحد مسکونی نیست بلکه کل محیط مسکونی را شامل می گردد. به عبارت دیگر مسکن چیزی بیش از یک سر پناه صرفاً فیزیکی است و کلیه خدمات و تسهیلات عمومی لازم برای بهزیستی انسان را شامل میشود. در دومین اجلاس اسکان بشر (1996) که در استانبول برگزار شد مسکن مناسب چنین تعریف شده است: (سر پناه مناسب تنها به معنای وجود یک سقف بالای سر هر شخص نیست، سرپناه مناسب یعنی آستیش مناسب، فضای مناسب، دسترسی فیزیکی و امنیت مناسب، امنیت مالکیت، پایداری و دوام سازه ای، روشنائی، تهویه و سیستم گرمائی مناسب، زیرساختهای اولیه مناسب از قبیل آبرسانی، بهداشت و آموزش، دفع زباله، کیفیت مناسب زیست محیطی، عوامل بهداشتی مناسب، مکان مناسب و قابل دسترسی از نظر کار و تسهیلات اولیه است که همه این موارد باید با توجه به استطاعت مردم تامین شود.
1-1-3- اهمیت مسکن در زندگی
نیازهای اساسی مادی انسان را به سه دسته تقسیم کرده اند: نیازهای زیستی، نیازهای اقتصادی و نیازهای اجتماعی. مسکن در برآورده کردن هر کدام از این نیازهای اساسی نقشی ویژه دارد که به اختصار اشاره می شود:
الف) سر پناه: در اصل سی و یک قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دسترسی به مکان مناسب حق هر خانواده ایرانی محسوب شده است، سر پناه مناسبی که بتواند انسان را در برابر شرایط جوی مصون نگهداشته، به ساکنانش آرامش، سلامت و شادابی عرضه کند.
مسکن در ثبات اقتصادیو بهزیستن خانواده نقش اساسی دارد، زیرا فقر و عدم تامین اقتصادی از عوامل عمده بی ثباتی اجتماعی است.
خانه نزدیکترین فضای مرتبط با انسان است و انسان اولین تجارب رابطه خود با دیگران رادر آن می آزماید و در واقع پیش زمینه ای برای ورود به اجتماع بزرگتر است.
عدم دسترسی به مسکن مناسب با افزایش میزان بزهکاری، طلاق و از هم گسیختگی اجتماعی ارتباط زیادی دارد و یک عامل بازدارنده در رشد و اعتلای پدیده های نا بهنجار اجتماعی دیگری از قبیل خیابان خوابی، زاغه نشینی و معضلات حادتری مانند تکدّی گری می شود.
د) از نظر روانی: مسکن مناسب می تواند محلی برای آرامش و تجدید قوا، آرامش اعصاب و فکر در فرد باشد و خستگیهای فکری و جسمی ناشی از کار روزانه را از وی زدوده یا او را از جنبه روانی آماده فعالیتها کند. فقدان مسکن عامل موثری در پیدایش افسردگی و اختلالات رفتاری، شخصیتی و همچنین کاهش مقاومت فرد در برابر مشکلات است.
ه) از نظر پیشرفتهای ارتباطی: گسترش فنآوری ارتباطات در زمینه های مختلف از حضور فیزیکی انسان در بخشهای مختلف شهر خواهد کاست و بر عکس بر حضور او در مسکن خواهد افزود. در واقع این امکان وجود دارد که شهروند بر خلاف گذشته بیشترین ساعات شبانه روز را در مسکن خویش سپری نماید و حضور او را در مسکن و محیط پیرامونش اجتناب ناپذیر و به مراتب بیشتر از حضور او در سایر نقاط شهری خواهد بود.
1-2- عوامل اجتماعی- فرهنگی و شكل خانه
1-2-1- فرضیه پایه
برای بیان و توضیح شكلهای مختلفی كه مسكن پیدا كرده و پدیدهای پیچیده میباشد، ارائه یک دلیل واحد كافی نیست. با وجود این كلیه توضیحات ممكن یا ارائه شده، وجوهی از یک اندیشه واحد میباشند؛ اقوام دارای رفتار و آرمانهای بسیار متفاوت، محیطهای متنوعی را به وجود میآورند. این پاسخها از نقطهای به نقطه دیگر تغییر میكنند و علت این تغییر، دگرگونی ایجاد شده و نقش عوامل مختلف در بازی فاكتورهای اجتماعی، فرهنگی، آئینی، اقتصادی و فیزیكی میباشد. از سویی عوامل و پاسخهای فوق میتوانند به تدریج و در طول زمان در یک محل تغییر كنند؛ در نتیجه عدم وجود تغییرات سریع و استمرار شكل یكی از ویژگیهای مسكن ابتدایی و بومی میباشد.
مسكن نهادی است كه در راستای یک رشته مقاصد پیچیده به وجود آمده و صرفاً یک ساختار نمیباشد. از آنجا كه ساختن یک مسكن، پدیدهای فرهنگی است، شكل مسكن و سازمان و نظم فضایی آن، شدیداً متأثر از محیط فرهنگی كه مسكن به آن تعلق دارد است. به همین علت در عصر ماقبل تاریخ، مسكن چیزی بیش از سرپناه انسان اولیه گردید و تقریباً از آغاز «عملكرد» مسكن به مراتب چیزی بیشتر از یک مفهوم مادی یا كاربردی و مصرفی بوده است و همواره پایهگذاری، ساختن و اقامت كردن در آن را تشریفاتی مذهبی همراهی میكرده است. اگر قدرت و توان یک پناهگاه، نقش انفعالی خانه باشد، هدف فعال مسكن ایجاد محیطی است كه به بهترین شكل با شیوه زندگی یک قوم هماهنگ و منطبق باشد. به عبارت دیگر هدف و نقش مسكن ایجاد یک واحد اجتماعی فضا میباشد. تا كنون درباره ارزش محدودِ دستهبندی شكل و تحلیل اقتصادی، موقعیتی، اقلیمی و تحلیل مصالح و تكنولوژی بحث و صحبت شده است و اكنون باید جنبههای فیزیكی، فرهنگی و اجتماعی آن را مورد توجه قرار دهیم. آنچه كه قبل از هر چیز باید مورد تأكید قرار گیرد جنبههای اجتماعی- فرهنگی میباشند. هنگامی كه هیت و خصوصیت یک فرهنگ شناخته شد و به مجرد اینكه به ارزشهای آن فرهنگ تا حدودی آشنا گردیدیم، گزینشهایی كه آن فرهنگ از میان انواع مختلف مسكونی به عمل میآورد تا بتواند همزمان پاسخگوی متغیرهای فیزیكی و فرهنگی باشد، روشنتر میگردند.
از قبیل آبرسانی، بهداشت و آموزش، دفع زباله، کیفیت مناسب زیست محیطی، عوامل بهداشتی مناسب، مکان مناسب و قابل دسترسی از نظر کار و تسهیلات اولیه است که همه این موارد باید با توجه به استطاعت مردم تامین شود.
1-1-3- اهمیت مسکن در زندگی
نیازهای اساسی مادی انسان را به سه دسته تقسیم کرده اند: نیازهای زیستی، نیازهای اقتصادی و نیازهای اجتماعی. مسکن در برآورده کردن هر کدام از این نیازهای اساسی نقشی ویژه دارد که به اختصار اشاره می شود:
الف) سر پناه: در اصل سی و یک قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دسترسی به مکان مناسب حق هر خانواده ایرانی محسوب شده است، سر پناه مناسبی که بتواند انسان را در برابر شرایط جوی مصون نگهداشته، به ساکنانش آرامش، سلامت و شادابی عرضه کند.
مسکن در ثبات اقتصادیو بهزیستن خانواده نقش اساسی دارد، زیرا فقر و عدم تامین اقتصادی از عوامل عمده بی ثباتی اجتماعی است.
خانه نزدیکترین فضای مرتبط با انسان است و انسان اولین تجارب رابطه خود با دیگران رادر آن می آزماید و در واقع پیش زمینه ای برای ورود به اجتماع بزرگتر است.
عدم دسترسی به مسکن مناسب با افزایش میزان بزهکاری، طلاق و از هم گسیختگی اجتماعی ارتباط زیادی دارد و یک عامل بازدارنده در رشد و اعتلای پدیده های نا بهنجار اجتماعی دیگری از قبیل خیابان خوابی، زاغه نشینی و معضلات حادتری مانند تکدّی گری می شود.
د) از نظر روانی: مسکن مناسب می تواند محلی برای آرامش و تجدید قوا، آرامش اعصاب و فکر در فرد باشد و خستگیهای فکری و جسمی ناشی از کار روزانه را از وی زدوده یا او را از جنبه روانی آماده فعالیتها کند. فقدان مسکن عامل موثری در پیدایش افسردگی و اختلالات رفتاری، شخصیتی و همچنین کاهش مقاومت فرد در برابر مشکلات است.
ه) از نظر پیشرفتهای ارتباطی: گسترش فنآوری ارتباطات در زمینه های مختلف از حضور فیزیکی انسان در بخشهای مختلف شهر خواهد کاست و بر عکس بر حضور او در مسکن خواهد افزود. در واقع این امکان وجود دارد که شهروند بر خلاف گذشته بیشترین ساعات شبانه روز را در مسکن خویش سپری نماید و حضور او را در مسکن و محیط پیرامونش اجتناب ناپذیر و به مراتب بیشتر از حضور او در سایر نقاط شهری خواهد بود.
1-2- عوامل اجتماعی- فرهنگی و شكل خانه
1-2-1- فرضیه پایه
برای بیان و توضیح شكلهای مختلفی كه مسكن پیدا كرده و پدیدهای پیچیده میباشد، ارائه یک دلیل واحد كافی نیست. با وجود این كلیه توضیحات ممكن یا ارائه شده، وجوهی از یک اندیشه واحد میباشند؛ اقوام دارای رفتار و آرمانهای بسیار متفاوت، محیطهای متنوعی را به وجود میآورند. این پاسخها از نقطهای به نقطه دیگر تغییر میكنند و علت این تغییر، دگرگونی ایجاد شده و نقش عوامل مختلف در بازی فاكتورهای اجتماعی، فرهنگی، آئینی، اقتصادی و فیزیكی میباشد. از سویی عوامل و پاسخهای فوق میتوانند به تدریج و در طول زمان در یک محل تغییر كنند؛ در نتیجه عدم وجود تغییرات سریع و استمرار شكل یكی از ویژگیهای مسكن ابتدایی و بومی میباشد.
مسكن نهادی است كه در راستای یک رشته مقاصد پیچیده به وجود آمده و صرفاً یک ساختار نمیباشد. از آنجا كه ساختن یک مسكن، پدیدهای فرهنگی است، شكل مسكن و سازمان و نظم فضایی آن، شدیداً متأثر از محیط فرهنگی كه مسكن به آن تعلق دارد است. به همین علت در عصر ماقبل تاریخ، مسكن چیزی بیش از سرپناه انسان اولیه گردید و تقریباً از آغاز «عملكرد» مسكن به مراتب چیزی بیشتر از یک مفهوم مادی یا كاربردی و مصرفی بوده است و همواره پایهگذاری، ساختن و اقامت كردن در آن را تشریفاتی مذهبی همراهی میكرده است. اگر قدرت و توان یک پناهگاه، نقش انفعالی خانه باشد، هدف فعال مسكن ایجاد محیطی است كه به بهترین شكل با شیوه زندگی یک قوم هماهنگ و منطبق باشد. به عبارت دیگر هدف و نقش مسكن ایجاد یک واحد اجتماعی فضا میباشد. تا كنون درباره ارزش محدودِ دستهبندی شكل و تحلیل اقتصادی، موقعیتی، اقلیمی و تحلیل مصالح و تكنولوژی بحث و صحبت شده است و اكنون باید جنبههای فیزیكی، فرهنگی و اجتماعی آن را مورد توجه قرار دهیم. آنچه كه قبل از هر چیز باید مورد تأكید قرار گیرد جنبههای اجتماعی- فرهنگی میباشند. هنگامی كه هیت و خصوصیت یک فرهنگ شناخته شد و به مجرد اینكه به ارزشهای آن فرهنگ تا حدودی آشنا گردیدیم، گزینشهایی كه آن فرهنگ از میان انواع مختلف مسكونی به عمل میآورد تا بتواند همزمان پاسخگوی متغیرهای فیزیكی و فرهنگی باشد، روشنتر میگردند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-05-09] [ 11:12:00 ب.ظ ]
|